یک جمعه به یاد موندنی
سلام آروین مامان، نفس من، زندگیه من. پسر گلم دیروز از صبح رفتیم بوژان. هوا خیلی خوب بود و حسابی بهت خوش گذشت و تا تونستی خاک بازی کردی. منم چون دیدم خوشحالی، کاری به کارت نداشتم عصر که بر می گشتیم روی صندلی عقب خوابت برد یا بهتره بگم بیهوش شدی از بس شیطنت کردی و با بهار جون بازی کرده بودی. اینا هم عکسای دیروزه نفسم: در این عکس کاملاً مشخصه بابایی باهات چه بازی هایی می کنه : آروینم، وقتی من رو با تموم وجود می بوسی وجودم با بوسه تو دلبندم، گرم گرم می شه. من عاشق بوسیدنای عمیقت هستم نفسم. قبل از این عکس که برات می ذارم چنان منو بوسیدی که روسریم&...